Friday, April 16, 2010

پەیامی مناڵانی گوندی قەڵاڕەش

این هم پیام کودکان روستای قلعه رش که در روز افتتاحیه ی کتابخانه عمومی روستا،توسّط مرضیه چاوشینی دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی،قرائت شد وحضّاررا به گریه انداخت.

به نام خدا

ای بزرگترهای مهربان ! از اینکه با حضور سبزتان در روستای قلعه رش، بهار مــــــا را سبزتر نمودید بی نهایت سپاسگزارم. من بـــه خود می بالم کــــه خداوند مرا توفیق داد تا بــــه نمایندگی ازطرف کــــــودکان روستای قلعه رش چند لحظه ای در خدمت شما عزیزان باشم.

من برای شما پیام هایی دارم واز شما انتظار دارم آنها را نادیده نگیرید.

من کودکی هستم متولّد و ساکن روستای قلعه رش، در قلب کوه از مادری رنج دیده، زحمتکش و بــا غیرت به دنیا آمده ام،همزمان با چشمه ودرخت، پرنده وآواز ، گل وگیاه، کوه و استقامت و عشق و محبّت آشنا شده ام و از پدرم صلابت و صداقت آموخته ام. من آرزوهای زیــــاد و انگیزه های فراوانی دارم. به خـود حق می دهم که مانند یک کودک زندگی کنم.

من از اسباب بازیهای گوناگون بی بهره ام. ســـه گا، ســــونی و سایر بازیهای رایانـه ای را فقط با اسم شنیده ام آن روز را هرگز از یــاد نمی برم که یکی از هم سنّ و سالانم، قطعه سنگی در دست گرفته بود و به جای ماشین پلاستیکی با آن « حان حان» می کرد. بر روی تخته سنگ و یا تکّه چوب سوار می شوم و در خیال خـود آنها را به دوچرخه سواری تبدیل می کنم. اگر چه دشت وجنگل، کوه و چشمه سار، پرنده و حیوانات گاهی اوقات بهترین همبازی من می شوند امّا آرزوی داشتن دوچرخه ذهنم را تنها نمی گذارد.چــــوب و سنگ را با پارچه های کهنه می بندم و با آنها بازی می کنم تا خــــود را راضی کنم که عروسک دارم. از آنجا که کودکم و شاداب، به ورزش علاقه مندم ولی امکانات آنرا ندارم. از داشتن یک زمین مناسب و رسمی برای فوتبال محروم هستم. از شهر بازی و پارک کودک فقط در تلویزیون چیزهایی را دیده وشنیده ام.

مدرسه ی من از لحاظ امکانات آموزشی، آزمایشگاهی و تفریحی بسیار محدود است. حیاط آن باز بوده و در کلاس آسایش ندارم. به طوری که هنگام تدریس، رفت و آمد مردم در حیاط مدرسه نظم درس و کلاسم را به هم می زند . مهد کودک روستای من هیچ گونه اسباب بازی و امکانات تفریحی ندارد و از فضای مناسب و پارک و کلاس استاندارد بی بهره است.

من در یک روستای مرزی وجنگزده زندگی می کنم. اکثر زمینهای آن آلوده به انواع مین و موادّ منفجره می باشد؛ بنابراین، بی رحمترین دشمن انسان، یعنی؛ مین در کمین من نشسته است و انتظار مرگم را می کشد و نیز وحشت ازاین دشمن پنهان، که مبادا خدای ناکرده والدینم را طعمه ی خود کند روزانه ذهن پاک و کودکانه ام را اذیّت می کند. چه بسیارند کودکانی که به دلیل از دست دادن و یا مصدوم شدن سرپرست از تحصیل باز مانده اند! پس جنگ باعث فقر فرهنگی در روستای قلعه رش گردیده است.

ای بزرگترهای مهربان! به قدرت و مقام خود مغرور نشوید. ثروت را در راه آموزش علم به کودکان صرف کنید که من به شما قول می دهم ما کودکان علم را دوباره به ثروت تبدیل خواهیم کرد و کشوری آباد و آزاد خواهیم ساخت. آرزوهایمان را بر آورده کنید و به ما اعتماد داشته باشید. و بگذارید کودکانه زندگی کنیم که این حقّ طبیعی ماست.

در پایان من به نمایندگی از طرف کودکان روستای قلعه رش، افتتاح کتابخانه ی روستا را تبریک عرض می نمایم و به همه ی مهمانان گرامی خوش آمد می گویم. از همه ی کسانی که در این امر مهمّ زحمت کشیده اند

تشکّر و قدر دانی می کنم.

باوکی رامتین


ئه مه ر حه مه سوور


روستای قلعه رش،در یازده کیلومتـــری جنوب غــــرب شهرستــــان سردشت و در دامنــه ی جنــوبی کوه «شاخه خواره» قرار دارد.از لحاظ اداری عـضو بخش مـــرکزی به مـــرکزیت شهرسردشت و از روستاهای دهستان بــریاجی به مرکزیت بیوران سفلی می باشد. این روســتا دارای آب و هوای سرد وکوهستــانی بوده که زمستانی سرد و پربــرف و باران، بهــــاری سر سبز و تابستـــانی نسبتاً خنک دارد.باداشتن طول جـغرافیایی 53740938sوعـرض جغرافیایی 3997837،توسط کــــــــوههای« شاخـــه خواره» و «کــــاسه شکِن» از طرف شمال، «هوینه مـــــــال» از طرف جنوب و «بیزاچن» از طرف مغرب احاطه گردیده است. از جهت شمال با روستای بیوران سفلی، از جهت جنوب با روستای سوره چـــوم، از جهت مشرق با روستای کولکـه رش و از جهت مغرب با روستاههای باوزه و هیرو- ازجنوب کردستــان- همسایه است.

روستای قلعه رش کنونی قدمت تاریخی چندانی ندارد ولی درشمال غرب روستا مکانی به نام گاپیره- که اکنون درآن زراعت صورت می گیرد- وجود دارد که گاهاً در هنگام کشت وزرع آثاری چـــون آجر، کوزه ها ی گلی و دیگر اثاث ساختمانی باستانی در زیر خاک آن هویدا گردیده است و همچنین وجود قبرستانهای قدیمی در این مکان گواه بر وجود روستایی ویران شده در سالهای بسیار دور می دهد. از پدران وکهنسالان روستــــای قلعـه رش بارها شنیده ام: که قلعه ای در این روستا و یا شاید همان روستای ویران شده وجود داشته که قلعه ی مذکور سیاه بوده و بر اثـر تاراج و ویــرانی سالهاست کـــه نابود گردیده است . نام روستــــای قلعه رش نیـزتا حدودی با عقیده ی مافوق همخوانی و همسانی دارد، زیرا در زبان کــردی قلعه رش را (قَلارَ ش) می خوانند که (قــلا) به معنای قلعه و (رَ ش) به معنای سیاه می باشد، لازم به یادآوری است که در متـــون کهن فارسی به جای کلمه ی سیاه از کلمه ی (رش) به فراوانی استفاده گردیده است.

بعضی ها بر این باورند که در ایــن منطقه، قلعه ای با استحکام زیاد وجــود داشته و ازلحاظ اینــــکه کسی نتوانسته است در آن نفوذ و بــرآن مسلّط شود و هرکس که به آن یورش می برد بر نمی گشتـه و کشته می شد به همین دلیل می گفتند بـــــه داخل چــــاهِ رش افتاده است و تمام مناطقی کــــه توسط قلعه نشینان محافظت می گردیدند به همین اسم خوانده می شدند، مـــانند؛ کانی رش (چشمه ی سیاه) ، کولکه رش ( کـــــولکه ی سیاه) نسي رش (سایه ی سیاه) ،قلعه رش (قلعه ی سیاه) و ر ش هه رمی (گلابی سیاه).

علاوه بر موارد فوق، در مورد نام روستای قلعه رش عقاید دیگری نیز وجود دارند که هرکدام جای بحث دارد. براساس یکی از این عقاید: سالها پیش فردی بـه نام قاله رش (قادرسیاه) ازهَرزالان- دشتی مابین روستای ماره غان و رش هه رمه ی کنونی- بـرای اوّلین بار به قلعه رش آمده و درکنار چشمه ای سکونت گزید که به دنبال وی سایــرین نیز آمدند و در اطراف چشمه ی مذکور- کـه اکنون د روسط روستا قرار گرفته و قسمتی از آب مسجد روستا را تأمین می نماید - شروع به ساختمان سازی نمودند و به ایـن ترتیب روستای قلعه رش کنونی را بنا نهادند و بعدها نام این روستا به اسم اوّلین کسی که درآنجا ساکن شده بود (قاله ر ش ) نامیده شد.

جنوب وغرب روستــا دارای بافت قدیمی بـــوده و اغلب ســـاختمانهای مسکونی آن ازمـــوادی چـــون سنگ، چوب، گِل رس و گِل سفید ساخته شده اند امّــا قسمت شمال و شــرق روستــا دارای ساختمانهایی بامدل امروزی بوده ودرآنها اغلب ازموادی چـــون آهن،آجر،سیمان ،گچ وبتـون آرمه استفاده گردیده است که گاهی آن را قلعه ی تازه نیز می نامند.

جمعیّتی بالغ بـــریکهزار و دویست و پنجاه نفـر، درحدود سیصد خــــانوار و در روستای قلعه رش ساکن هستند.علاوه برآن جمعیّت دیگــری نیز کــــه حدوداً هفتاد خانوار می باشند طی سالهای اخیر به شهر سردشت مهاجرت نموده و حال در آنجا زندگی می­کنند. مردم روستا همگی مسلمان و پیـــــــرو مذهب امام شـافعی«رح» می باشند و به زبان کردی سورانی تکلّم می کنند.

روستا ازامکاناتی چون بــــــرق سراسری،آب لولـــــــه کشی شده ی بهداشی،تلـــفن ثـابت ،تلفن GSM خانه بهداشت، مرکزتلفن، پست بانک، مهد کودک،دهیــــــاری، مسجد، سرویس بهداشتی عمومی ،کتابخـــانه ی عمومی ، راه آسفالته، مدرسه ابتدایی پنــج کلاسه و مدرسه ی راهنمایی چهار کلاسه- که درآن علاوه بر تدریس دروس راهنمـایی، دروس دبیرستان نیز به صورت ضمیمه تدریس می­گردد- برخـوردار می باشد.تمامی امکانات ما فوق با همکاری دو طرفه ی مردم و دولت ،تعدادی نیـز مانند؛ مسجد و سرویس های بهداشتــــی عمومی تنها با هزینه های مردم روستای قلعه رش و مدرسه ی راهنمایی آن توسّط خیّـــرمحترم، زنده یادحاج غنی یحیی پور و مردم روستای قلعه رش احداث و ساخته شده اند. کتابخانه ی عمومی روستا با همّت و تلاش انجمن غیـر دولتی روناکی و مردم فهیم روستای قلعه رش راه اندازی گردیده است و ساختمان آن به مساحت دویست متر مــربّع هم اکنون در دست ساخت و احداث قرار دارد.

مردم قلعه رش به کشاورزی، باغداری ،دامداری و زنبورداری مشغولند؛ ولـی چون زمینهای حاصلخیز آن محدود و اندک است بنابراین؛ اغلب از راه مبادلات مرزی امــرار معاش می نمایند. عدّه ای نیز درکنارفعّالیّتهای کشاورزی ودامداری مشغول جمع آوری و چیدن کتیــــــراهستند که ایــن مادّه از ساقه ی یک نوع درخت گَوَن بدست می آید ودرصنعت کار برد دارد. ماحــــــاصل فعّالیّتهای کشاورزی و دامـــــداری آنان عبارتند از؛ انگور سیاه،گردو، سیب، لوبیا، سبزی، گوجه فرنگی،گندم، جو، خیارمحلّی، ذرّت، سیب زمینی و سایر نباتات و همچنین پشم گوسفند، مرغ محلّی، تخم مرغ محلّی، شیر، ماست ،دوغ محلّی،کشک،پنیرمحلّی و سایرلبنیّات دیگر.

باژار نام کوهستان معروف روستای قلعه رش است کــه همواره درفصول بهار و تابستان پوشیده از انواع گیاهان وسبزیجات کــوهی مانند؛کوراده، پیچوکه، تیفوک، پنگ، کارگ، ئاله کوک،که نگر، مه ندوک،دُری و غیره می باشد این کوهستـان که در غرب روستا واقع است از جهات چهارگانه توسّط رشته کوههایی احاطه شده است وباتوجّـه به وجود چشمه سارهای فراوان وتجمّع و سپس جریــان آب آنها دردامنه ی کوهها و عبورآن از وسط منطقه رودخانه ی زیبا ونسبتاً پرآبــــی را بوجود آورده است کـــــه از آن در آبیاری مزارع و باغات موجود در نزدیکی آن استفاده می شود.

ازکوههای بلند و معــروف این منطقه می توان بـه رستم آلیان، شیلانه،گرده پیروز،حه وشی روم، هوینه مال گه لوان و قه په ته زین اشاره نمود. از چشمه سارهای معروف آن می تـــوان کانی خـــاتون،کانی بیریان،کانی شاخه کانی به رد،کانی ریحان، سه رچـــــاوه ی باژار و سه رچاوه ی ملا حسن- که آب شرب روستـــــای قلعه رش از آن تأمین می شود- را نام برد. وجود عوامل طبیعی مذکور در باژار از آن یک تفــریحگاه بسیار زیبا و طبیعی ساخته است که سالیــــانه و به خصوص درفصول بهار و تابستان گردشــگران زیادی از سردشت و اطراف از آن دیدن می نمایند. چنانچه به آن توجّــه شود و راه عبوری آن آسفالت و یا حدّاقل تعمیر گردد بـــی شک یکی از مناطق تفــریحی استان وحتّی کشور خواهد بود.

با توجّه به این که بـــــاژار در مرز بین ایران و عراق واقع است و ملاحظه به ایـــــن که فاصله اش با شهر سردشت در مقایسه با ســــایرکانالهای مـــرزی سردشت ناچیز است، ازســــالها پیش- جهت مبادلات کالاهای مرزی- مورد استفاده ی مردم منطقه قرار می­گیــــرد و زندگی عدّه ی زیــــادی از مردم سردشت و روستاهای همجوار به این مجرای مرزی وابسته است.

بیش از هفتاددرصد از مردم روستای قلعه رش در باژار زمین زراعت و باغداری دارند وبه ییلاق و قشلاق می روند، بنابراین؛ از اوایل فصل بهار تا اواسط فصل پاییز را در باژار- درکلبـه های کوچکی مشهور به (کوخ)- و بقیّه ی سال را در روستا سپری می­کنند.


ازوقایع مهم و جالب توجّه درروستــــای قلعه رش، می توان به شورش اَمـــَرحَمه سور مشهوربه امرپاشای قلعه رش- پیش از جنگ جهانی دوّم- اشاره نمود. اَمَـــردر سال 1317شمسی با جمع کثیـری ازجوانان روستای قلعه رش شبانه در منــزلی در داخل روستــــا گرد هم می آیند وجهت مقابله و عکس العمل، در برابر ظلم وستم ژاندارمهای رژیم رضا شاه همپیمان می شوند.

فقه رسول- کـه از محدود کسانی بـــــود در آن زمان سواد خواندن ونوشتن داشت و کدخدای روستا هم بود- از زبان حکومت ابلاغ می نماید؛ مــردم روستای قلعه رش نیـز بایستی همانند روستای بیوران سفلی سرباز به دولت بدهند در غیراینصورت مورد خشم شاهنشاه قرار خواهند گرفت. باشنیدن این پیام اَمَرحَمه سور و دارو دسته اش به خشم آمده و از فـــرمان شاه وکد خدا اطاعت ننموده و اعلام نمودند که ما هرگز بـــه سربازی یک دولت ظالم وستمکار نخـواهیم رفت. سپس اَمَــرگفت: «رضا در تهران شاه است و اَمَر در قلعه رش» واز این پس اَمَر پاشا خوانده شد و همه شعار دادند: «بژی ئه مه رپاشا! بمری ره زا شا!» یعنـــی زنده باد اَمَــر پادشاه! مـــرگ بر رضا شا ه ! به همین تــرتیب یک حرکت سیاسی محلّی تشکیل گردید کــــه بعدها درتمام مُکریان و حتّی در تهران، ماهها و سالها اذهان دولتمردان رضاشاه و تاریخ نویسان را به خود مشغول نمود.

حسن قزلجی درکـــــــتاب «پیکه نینی گه دا » می نویسد: یک روز صبح در مهاباد تمــــام مغازه ها تعطیل و معامله هــا متوقّف شدند و نیــــروهای دولتـــی شهر را محاصره کردند و الاغ و اسب و غیره را بــــــه سوغره می گرفتند هیچ کس نمی دانست چـه خبر است. پس از چند روز ناگهان در منــزل حیدرعلی خــان شیون و ناله برخاست معلوم شد که وی درجنگ با اَمَرحَمه سور در سردشت کشته شده است.

از مرحوم حاج حَمه حسن شنیده ام کــه می گفت: «پس از آنکه اَمَــر را بــه فرماندهی کل منصوب کردیم درصدد بر آمدیم تا جهت مهیّا نمودن تجهیزات نظامـــی اقدام کنیم، بلافاصله اَمَــــرچند نفر را نزد عبّاس آقای میراودَلی- که آن زمان حکمــــــران پشتده ر بود- فرستاد و از او یکصد قبضه تفنگ از جمله بـی ام، شصت تیر و غیره خریداری نمودیم و به ایــــن ترتیب از لحاظ نظامی تا حدودی مجهّز شدیم، سپس نزد کــــویخا عبدالله سوره چوم مشهور بــــه عه ولافات رفتیم او نیز خوشحال شد و از ما به گرمی استقبال نمود و بــــه جمع ما ملحق شد از آنجا به روستـــــای قـوله سویرو رفتیم و با فقه محمود سخن گفتیم او نیــــــز به جمع ما گروید.

مردم آن زمان به قدری از رفتــــار وحشیانه ی ژاندارمهای رژیم رضاخـان درمنطقه ی سویسنی به تنگ آمده بودند، فرصتی می طلبیدند تا زهرشان را بریزند، بــــه همین دلیل از روستاهای اطـــراف دسته دسته به استقبالمان می آمدند و بــــه ما می­پیوستند.کسانی کــــه ساچمه زن،ته پــر و خه نجه ر داشتند یا آنانیکه قبـــلا ً اسلحه ای را در جــــــایی پنهان کرده بودند جمع آوری نموده و به قلعه رش می آوردند، بـه ایـــن ترتیب، منتظر کوچکترین حرکت مشکوک از سوی دشمن ماندیم.»

طبق شنیده ها افراد زیادی از روستــــاهای دور و بــــر در شورش اَمَــرحمه سور شرکت داشتند امّا از مشهورترین آنها می تـــوان به افـراد زیر اشاره نمود :1- اَمَــرحمه سور فرماندهی کل ّ 2- عه ولافات جــانشین 3- حاجی حمه حسن ســردسته 4-کویخا محمود ســردسته 5- حـمه بس سـردسته 6- فقه محمود ســردسته 7- حمه کــــه ری زینی فرستــاده ی ویژه 8- حـــــاجی محمود مارغانی 9- کــــویخابرایم بیـــوران علیا و 10- دیوانه جوقه.

دیوانه جوقه؛ به نقل ازحسنی اَمَری- پسر اَمر حمه سور- فردی سخندان، شوخـــی باز، نترس و بسیــــار با هوش بود. مام حسن می گوید:« او جوانان و نوجوانان روستا و حتّـــــــی بزرگترهایی را کــــه اسلحه نداشتند درباسکی خرابان جمع آوری می نمود و به آنها اشیــــاء برّاق، درخشان و تفنگ مانند می داد و سپس بـــــه خطّ می کرد و می گفت: اگر دشمن از گرده­سور بـا دوربین نگاه کند خیـــــالی می شود و به این تــــــرتیب ترس و دلهره اش دو چندان می گردد.»

بر اساس آنچـــه تا اکنون شنیده ایم در می یابیم ؛ به غیـــــر از روستاهای بیوران سفلی و نیشکولان- که پاسگاه ژاندارمری درآنجا مستقر بود- تمامی روستاهای سویسنی و بــریاجی در جنگ اَمَـرحَمه سور یا شرکت داشتند یا با او همکاری می نمودند.

اَمـــَرحمه سور، حمه که ری زینی را بـــــرای گفتگو با تیمسار بــــــــــه سردشت می فرستد. وقتـــــــی تیمسار می پرسدخواسته ی شما چیست او در پاسخ می گــــــــــوید: جناب اَمــَرپاشا مرا فرستاده تا به شاهتان بگویید تمام منطقه ی سردشت تا کورته ک باید از نیـــروهای دولتی پاک شود و نیـروهای بومی خود اداره ی آن را در دست بگیرند. (بعضی ها معتقدندکه مرز این محدوده تا چومی کـــــه لوی مورد تقاضای اَمَـرحمه ســـــور بوده است.) پس از دریافت پیام اَمَرحمه سور،تیمسارمی گوید: اگر ایـــن پیام به گوش اعلی حضرت برسد سرم را ازتنم جدا خواهد کرد.

رضا شاه که نمی خواست ایـــــن مسأله در تمام ایــــــران پخش شود بــه این منظور تعدادی از رؤسای عشایر منطقه را- که وابسته بـــــه دولت بودند- همـــراه تعدادی نیرو از مهاباد و اطراف سازماندهی کرد و بـه فرماندهی رمضان خان مخفیانه به سردشت فرستاد. سلطان رمضان خــــان فرمانده ی ارتش شاهنشاهی بـــود و از تهران مخصوصاً بــــــرای سرکوب شورشیان به سردشت اعــــزام شده بود. پس از رسیدن بــه سردشت، با اطمینان گفته بود فـــردا درروستای قلعه رش با کباب گوسفند نهار خواهم خورد.

از روستای کونـــــه مشکه تا روستای مارغان توسّط پیشمرگ های اَمــــَر حمه سور-که تعدادشان بـــــه سیصد نفر می رسید- سنگر بندی شده بود و بـــــرای مقابله بــــا دشمن دردسته های مختلفی سازماندهی شده بودند. سرانجام جنگ آغاز گردید لشکر دوهـــزار نفری و مجهّز رژیم بـــه قصد تصـــرّف مرکز فــــرماندهی راهـی روستای قلعه رش شد، امّادر ابتــــدای جنگ و در کــوه پانه به­روژ حیدرعلی خــــان، از فرماندهان لشکر دولت به هلاکت رسید، به دنبال آن درنزدیکی سرچـاوه ی کانـــی رش- کـــه آن منطقه زیــر نظر اَمـرحمه سور و عه ولا فات بود- سلطان رمضان خــان کشته شد و با کشته شدن وی لشکر دولت فـــراری گردید.

درایـــن جنگ طبق گفتـــه ها بیش از سیصد نفر از افراد دولت کشته شدند. جنگ بــه طرف سردشت و سپس ربط کشیده شد. به نقل ازمردم محل بزرگترین درگیـــــری در نزدیکی روستای نیسک آباد روی داد که چندین شبانه روز به طول انجامید.

از مهمترین دستـــاوردهای ایـــن پیروزی بـــــرای اَمـَرحمه سور، جدای از اسلحه و مهمّات- کـــــه تـا حدودی مشکلات کمبود اسلحه وتجهیزات را حل می نمود- ایــن بـــودکه بــدون دادن خــــــــون و به راحتی توانسته بود شهرت یابد و برای خود طرفداران بیشتری جذب کند. چنانکـــــه می گویند: نام اَمـَرحمه ســورتا مهاباد زبانزد خاصّ و عام شده بود و همه از رشادت ها و دلاورمردی های او می گفتند.حسن قزلجـی درکــــتاب «پیکه نینی گه دا» می نویسد: مردم در مهاباد از نابودی لشکر دولت آنقدر خوشحـــــــال بودند کـه با زیاد کردن تعداد کشته هـا و یا حتّی نابودی کامل آنها به شادی می پرداختند و درد دل می کردند.

برای آگاهی بیشتر از جزئیــــات این شورش و جنگ ها و ادامه ی آنها، علاقه مندان می توانند بــه کتاب « سردشت در آئینه ی اسناد تاریخی» از آقای فـــــریدون حکیم زاده مراجعه فرمایند.

روستای قلعه رش درزمــان جنگ تحمیلی همانند دژی در برابر رژیم متجاوز بعث ایستاده بــــود. مردم روستا در این مدّت حتّـــــــی برای لحظه ای دیـار خود را ترک ننموده و همواره زیــر شدیدترین حملات هوای و زمینی مقاومت کرده اند. باتوجّه به اینکه تشخیص داده بودند که مـــردم روستا در خطــرند و هر لحظه ممکن است فــــــاجعه ای به بار آید بــه اکرار از طرف فـــرماندهان مستقردرمنطقه، فــرماندار وقت سردشت و حتّی استاندار استان، از مــردم روستا درخواست و تقاضا ی تخلیــه ی روستا شده بود ولـــی با این حال نیـــز هیچگاه روستا تخلیه نگردید و مردم در کنار رزمندگان،کماکان به مقاومت و مبارزه ادامه می دادند.

روستای قلعه رش دو بـــار مورد حمله ی هوایی جنگنده های رژیم صدّام قرار گـرفت و یکبــــــــــار هم درتابستان سال 1366بمباران شیمیایی شد. علاوه بـــر آن، روزانه نیـــــز به طور مداوم خمپــاره باران و گلوله باران می شد.لازم به ذکر است کـه در یکی از این روزها بیش از یکصدو پنجاه گلوله توب رژیم صدّام به روستـا اصابت کردند. مردم، روزها را در در خــــارج از روستا داخل پناهگاهها و زیـــــرغارها و سنگ ها و شب ها را نیـــز در زیر زمینها سپری می کردند.

روستای قلعه رش در زمان جنگ تحمیلی بـــــــرای حفظ نظام جمهوری اسلامی و دستاوردهای انقلاب و تمامیّت ارضی کشور دهها شهید، مصدوم، جانباز و معلول را به استقلال وآزادی ملّت مسلمان ایـــران هدیه داده است. پس از آن نیز، به دلیل جنگـزدگی و آلودگی منطقه و همچنین آثـــار باقیمانده از جنگ در مراتع و مزراع همچنان در حال قربانی دادن است. مین های کاشته شده در اطراف زمینهای کشاورزی و مراتع و نیـز وجود موادّ منفجره و قابل اشتعال در این مکان ها، همواره در کمین زنــان ،کودکان،نوجوانان،کشاورزان ودامداران روستای قلعه رش می باشند.کشته و زخمی شدن افـــراد و نیز احشام و دامهایی را که روزانه بر اثر انفجار مین به هلاکت می رسند گواهی آشکار بر این موضوع است.

جنگ تحمیلی- از جنبــــه های گوناگون- یکی از موارد بسیا ر تأثیر گذار بــــر روستای قلعه رش بـوده است و به صراحت می توان گفت مردم روستا در ایـــن مدّت از لحاظ اقتصـــادی، فرهنــــگی، اجتماعی و حتّـی معنوی بسیار متضرّر شده اند؛ کودکان زیادی در ایـــن مدّت از تحصیل باز مانده اند، بسیــــاری از پـروژه های اقتصادی و ســازندگی منحل، نقل ویا بــــه تأخیر افتاده اند، مزارع و باغــــات تخریب و خـــاکبرداری شده اند احشام و دامهای فــراوانی به هلاکت رسیده اند و دهها نفرشهید و تعدادکثیــری از مردم روستا نیز یکی اعضای بدن خویش را از دست داده و فاقد عضو شده اند. این در حــــــالی است که جـزعدّه ی محدود وناچیــزی- که تعدادشان از انگشتـــان دست تجــاوز نمی کند- در هیچ یک از نهادهای دولتی مانند؛ بنیـاد شهـید و جانبــازان وغیـره پذیرفته نشده اند و همچنین هیچگونه اقدامی در خصـــوص بازسازی و جبران خسارات برای کشاورزان ودامداران صورت نگرفته است.

آثار ناشی از مواد منفجره در محیط کار،درتمامی شئــــون زندگی مردم روستای قلعه رش رسوخ کرده و باعث نا امنی در منطقه ومانع بازسازی وتعمیــرو نوآوری گردیده است.جابه جایی مین های کاشتــه شده توسّط عوامل طبیعی و سپس انتقـــال به داخل محیط کار گاهـاً افراد را غافلگیر کرده و خسارات جانی ومالی به همراه داشته است.

علاوه بـــر موارد فــوق الذّکردرداخل روستای قلعه رش یک پاسگاه قدیمی- که مردم روستای قلعه رش آنرا پاسگاه کهنه می نامند و اکنـــون به نقطه ی مرزی منتقل گردیده است- وجود دارد.که اطراف آن آلوده به مین های ضد نفر است وجالب اینجاست کـــه تا سه سال پیش هیــچ اقدامی جهت پالودن وپاکسازی آن صورت نپذیرفتـــــه بود. اگر چه خوشبختانه درایـــن مدّت هیـچ گونه انفجـــاری مشاهده نگردیده است امّا بازهم بیم آن می رود خدای نکرده بازفاجعه ای به بار آورد.

زنجیره کوهی که ازپنجاه متری غرب روستای قلعه رش آغاز و ازجهت جنوب بـــه شمال به موازات مرز ایرا ن- عراق امتداد می یابد و نهایتاً به رستم آلیـــان منتهی می شود، آلوده بــــه انواع مین است. ایــن محدوده همواره پوشیده از انواع علوفه وگیاه است و از منابع غنی برای تغذیه ی دامــها به شمار می رود بـه همین منظور بیشترین تلفات جانی و مالی را برای مردم روستای قلعه رش در بر داشته است،لازم به ذکر است فاصله ی مراتع مذکور از مرز سه ــ چهار کیلومترمی باشد. امید است روزی مسؤولین نسبت به پالودن این مراتع اقدام نمایند.

ناصر خضرپور(باوکی رامتین)


Monday, April 12, 2010

رۆ ژی24 ی خه‌زه‌ڵوه‌ر،پیرۆز بێ


به‌مه‌به‌ستی ڕێز لێنان له‌ ڕۆژی كتێب و كتێب خوێندنه‌وه‌ و حه‌وتووی كتێب ڕۆژی یه‌كشه‌مۆ 24 ی خه‌زه‌ڵوه‌ر،شۆڕای به‌ڕێوه‌به‌رایه‌تی په‌ڕاوگه‌ی گشتی ئاوایی قه‌ڵاڕه‌ش و لاوانی قه‌ڵا، ڕێ و ڕه‌سمێكی خونچیلانه‌و جوانیان له‌ژووری مزگه‌وتی دێ رێكخست. له‌و ڕێو ڕه‌سمه‌دا به‌شێك له‌ خه‌ڵقی دێ واته‌،ژن و پیاو، مناڵ و خوێندكار و كۆمه‌ڵێك له‌ دۆستان و دۆستدارانی كتێب له‌شاری سه‌رده‌شت به‌شداربوون.
به‌خوێندنه‌وه‌ی قورئانی پیرۆز له‌ لایان سامڕه‌ند محه‌ممه‌دنژاد رێو ڕه‌سمه‌كه‌ ده‌ست پێكرا.

سه‌ره‌تا كاك زورار محه‌ممه‌دنژاد به‌رپرسی په‌ڕاوگه‌ی گشتی ئاوایی قه‌ڵاڕه‌ش،به‌خێرهاتنی به‌شداربوانی كردو پاشان باسێكی كورتی له‌ مه‌ڕچۆنیه‌تی دامه‌زراندنی ‌په‌ڕاوگه‌كه‌ پێشكه‌شی ئاماده‌بوان كرد. كاك ناسرخزرپوور ئه‌ندامی شۆڕای به‌ڕێوه‌به‌رایه‌تی په‌ڕاوگه‌كه‌ دوای خوێندنه‌وه‌ی شێعرێك،له‌زمان كتێبه‌وه‌ قسه‌ی كردو پێناسه‌یێكی له‌سه‌ر كتێب و قازانجه‌كانی كتێب ئاراسته‌ی ئاماده‌بوان كرد.هه‌روه‌هاكاك ڕزگار ئیسماعیلی خوێندكار له‌ زانستگه‌ی ته‌ورێز و ئه‌ندامی شۆڕای به‌ڕێوه‌به‌رایه‌تی په‌ڕاوگه‌كه‌ یه‌كێكی تر بوو كه‌ به‌خوێندنه‌وه‌ی وتارێك كۆڕه‌كه‌ی ڕازاوه‌تر كرد.له‌ونێوه‌ش دا پێشكه‌ش كه‌ری به‌رنامه‌ كاك جوتیار فه‌روه‌رش به‌ خوێندنه‌وه‌ی شێعرو په‌خشان به‌زمانی كوردی گڕو تینی زیاتری به‌ رێو ره‌سمه‌كه‌ ده‌به‌خشی. له‌ درێژه‌ی پڕۆگرامه‌كه‌دا خاتو فریشته‌ حه‌سه‌نزاده‌ خوێندكاری زانستگه‌ی سه‌رده‌شت و ئه‌ندامی شۆڕای به‌ڕێوه‌به‌رایه‌تی په‌ڕاوگه‌كه‌ سه‌باره‌ت به‌ كتێب و كتێب خوێندنه‌وه‌ دواو جه‌ختی له‌سه‌ر به‌شداری ژنان له‌ كاره‌ فه‌رهه‌نگی و كۆمه‌ڵایه‌تیه‌كان دا كرد.بێ گومان به‌شداری فرێشته‌خان وه‌ك ئه‌ندام له‌ ده‌سته‌ی به‌رێوه‌ به‌رایه‌تی كتێبخانه‌دا ئه‌م بۆشایه‌ پڕده‌كاته‌وه‌ كه‌ به‌هۆی به‌شداری نه‌كردنی ئافره‌تان له‌ كۆرو كۆبوونه‌وه‌كان دا، پێش هاتوه و هانده‌رێكیشه‌ بۆ به‌شداری كردنی ژنان.
كاك فه‌ردین مه لایی به‌وێنه‌رایه‌تی میوانانی شاری سه‌رده‌شت له‌سه‌ر چۆنیه‌تی دروست بوونی ژیان و په‌یوه‌ندی مرۆڤ ده‌گه‌ڵ ژیان و جیاوازیه‌كانی ژینگه‌ وتارێكی پێشكه‌ش به‌ به‌شداربوان كرد.
شانۆی دوكتۆرو نه‌خۆش ـ له‌نواندنی به‌رێزان ره‌حیم شه‌ریف پوور و ئارام شه‌ریف پوور ـ یه‌كێك بوو له‌خاڵه‌ سه‌ركه‌وتووه‌كانی ئه‌و رێوره‌سمه‌ كه‌ ئاماده‌بوانی شڕاڵی پێكه‌نین كرد. كاك ڕه‌حیم وه‌ك ئه‌ندامی ده‌سته‌ی به‌رێوه‌ به‌رایه‌تی كتێبخانه‌،كه‌ نه‌ی ده‌ویست په‌پووله‌ی بزه‌ له‌سه‌ر لێوی به‌شداربوان بفرێ به‌و مه‌به‌سته‌ هاته‌ پشت تریبۆن و به‌گێرانه‌وه‌ی جۆك و خوێندنه‌وه‌ی نوكته‌ و لاسایی كردنه‌وه‌ كۆره‌كه‌ی زیاتر رازانده‌وه‌ و پێكه‌نینی زیاتری باراند.شۆڕای به‌رێوه‌به‌رایه‌تی په‌راوگه‌ و لاوانی قه‌ڵا خه‌ڵاتی جالاك ترین ئه‌ندامانی په‌راوگه‌یان به‌سه‌ر دوو خاتوونی بچكۆله‌1- ژینا مه‌ولانپوور 2- دالیا ره‌سوولی خوێندكارانی پۆلی دووهه‌می سه‌ره‌تایی دا،دابه‌ش كرد.هه‌روه‌ها خاتو سه یران ئه‌حمه‌دی وه‌ك خوێنه‌ری زۆرترین كتێب ڕێزی لێ گیرا. كاك هونه‌ر شێخه‌ پوور خوێندكاری سێهه‌می ناوندی وه‌ك چالاك ترین ئه‌ندامی كوڕ رێزی لێ گیرا .ئه‌وكه‌سانه‌ش كه‌ به‌ ڕه‌سم یا وتار و شێعر به‌شداری پێشبركه‌كه‌یان كردبوو به‌م جۆره‌ خه‌ڵات كران.
خاوه‌نی باشترین ره‌سم به‌رێز حه‌سه‌ن چه‌نگه‌
خاوه‌نی باشترین وتار به‌ڕێزان رامین مه‌ولانپوور و ئارام شه‌ریف پوور
خاوه‌نی باشترین شێعر خاتوو مژده‌ ئیسماعیلی

پاشان نۆبه‌ی میوانداری و پشوودان بوو كه‌ له‌و كاته‌دا پێشكه‌ش كه‌ری به‌رنامه‌ كاك جووتیار پرسیارێكی به‌م جۆره‌ ئاراسته‌ی منالان کرد.
"ناوی چوار ئه‌نجوومه‌ن كه له‌‌ رێو ره‌سمی كردنه‌وه‌ی كتێبخانه‌دا روژی 31ی مانگی گوڵان به‌شدابوون بنووسه‌"
ئه‌م پرسیاره‌دوابرگه‌ی به‌رنامه‌و كۆتایی به‌رنامه‌كه‌ بوو كه‌ وه‌ڵامه‌كان كۆكرانه‌وه‌و كۆتایی به‌ کۆره‌كه‌ هات.

شایانی باسه‌ ئه‌و ڕێوره‌سمه‌ له‌ لایان به‌رێزبه‌ختیار ئیسماعیلی وێنه‌ی لێ هه‌ڵگیرا.



















زورار محـــــــــــه ممه د نژاد

ناسر خـــــــــــــــــــــــــــزرپوور


رزگار ئیــــــــــسماعیلی

فـــــریشته حـــــه ســـــه ن زاده


ره حیـــــــــم شه ریف پــــــــــوور

فه ردیـــــــــــــــــن مه لایی


جـــــــوتیار فــــــه ر وه رش

به ختیـــــــار ئیــــسماعیلی